صدرا جان بالاخره دور از فضای مجازی مستقیما در فضای واقعی تورا دیدم و درآغوش گرفتم .
روز گذشته وقتی به شیراز وارد شده بودی همراه بابا و مامانت و مامان بزرگ زهرا به خانه مادریت به شرق شیراز رفتی .
من وهمسرم با عمو رحیم و همسرش شب هنگام تقریبا از مغرب شیراز به دیدارت آمدیم
وقتی تورا درآغوش گرفتم گویا فرشته ای از بهشت درآغوشم جا گرفته بود . وصف ناپذیر بود هیچ عبارت و جمله ای نمیتوانست وصف حال من باشد
ان شاالله که زیر سایه احدیت و زیرسایه پدرو مادر درصحت و سلامتی و تندرستی رشد کنی و بزرگ شوی
این جالب بود که هرکس باتو صحبت میکرد از حرکت چشمانت کاملا مشخص بود که داری گوش میدهی صداها را حس میکنی
و میفهمیدی که دارند با تو و به تو و از تو صحبت میکنند .
مثل همه پدرومادرهای دنیا پدرو مادرت دوستت دارند و مشتاق تواند .
درضمن خود واقعی تو خیلی قشنگ تری تا عکسهایی که تا حالا بدستمان رسیده بود